برچسبها:
می رسد روزی که بی من روزها را سر کنی... می رسد روزی که تنها مرگ را باور کنی... می رسد روزی که تنها در کنار قبر من... شعر های کهنه ام را مو به مو از بر کنی...
شب رفتنت عزیزم هرگز از یادم نمیره... واسه هر کسی که میگم قصه شو آتیش می گیره... دل من یه دریا خون بود چشم تو یه دنیا تردید آخرین لحظه نگاهت غصه داشت، باز ولی خندید...
ﻣﻌﻠﻢ ﮔﻔﺖ : ﺩﻭ ﺧﻂ ﻣﻮﺍﺯﯼ ﻫﯿﭽﮕﺎﻩ ﺑﻪ ﻫﻢ ﻧﻤﯿﺮﺳﻨﺪ ..
ﻣﮕﺮ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺁﻧﻬﺎ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﺸﮑﻨﺪ .....
ﮔﻔﺘﻢ: ﻣﻦ ﺧﻮﺩﻡ ﺭﺍ ﺷﮑﺴﺘﻢ ؛ ﭘﺲ ﭼﺮﺍﺑﻪ ﺍﻭ ﻧﺮﺳﯿﺪﻡ ! ؟؟
ﻟﺒﺨﻨﺪ ﺗﻠﺨـﯽ ﺯﺩ ﻭ ﮔﻔﺖ ...
ﺷﺎﯾﺪ ﺍﻭ ﻫﻢ ﺑﻪ ﺳﻮﯼ ﺧﻂ ﺩﯾﮕﺮﯼ ﺷﮑﺴﺘﻪ ﺑﺎﺷﺪ !!..
هـمیـشـه بـرایـم ســــوال اسـت :
ا گـر قـرار بـود روزی او را نـبـیـنـم
چــرا خــــــدا خـواسـت کـه دوســـتــــش داشـتـه بـاشـم ؟؟
بــ ـــه او بگـــ ـــوییـــ ــــد دوستـــ ــــش دارم ....
بــ ـــه اوکـــ ــــه گـــ ـــل همیشــ ـــه بـــ ـــهار من است ...
بــ ـــه اوکـــ ــــه قشنگــ ـــ تــ ـــریــ ـــن بهــ ـــانــ ـــه بــ ـــرای بــ ـــودن من اســ ـــت ...
و
بــ ــــه او کــ ـــه عشــ ـــق جــ ــاودانــ ـــه ی من اســ ـــت ...
گفتی سه روز دیگر باز خواهی گشت.......میدانستی دنیا دو روز است
میخواهم پیکی بزنم
به سلامتی تویی که کمرم رو شکستی اما
من هنوزم دوست دارم
میخواهم پیکی بزنم
به سلامتیتویی که از زندگیم رفتی اما از
دلم نه
به سلامتی تویی که به نبودت عادت کردم
ولی دلم بودنت رو میخواد …
به سلامتی سرمای نبودنت که گرمای
تابستون جلوش کم میاره
سلامتیه تویی که فکر میکنم تونستم
فراموشت کنم
اما وقتی تنهام تو سکوت شب ، میبینم که
چقدر دلم هواتو کرده
به سلامتی تویی که آرزو بودی …
نفس بودی…
آرامش بودی…
رویا بودی …
ولــــی خاطره شدی …
بغض شدی …
کابوس شدی…
تهی ام و دیگر هیچ...
گاهی آنچنان مزخرف میشوم
که برای دیگران قابل درک نیستم!
حتی نزدیکترین کسانم را از خودم میرانـم!
اما . . .
در دلم آن لحظـه آرزو میکنم تا بگویـند:
میدانم دست خودت نیست!
درکت میکنیم. . .!
بله... میدانم که من همان پسر تخس بداخلاق مزخرفم...
که همگان می پندارند...
اما ! همان ها... چه می دانند...
از درون من...
چه می دانند کوهی از احساس در آن مدفون شده است
مگر این دل کوچک من..
چقدر تحمل دارد...؟
درونمــــــــ غــــــــــوغاستــــــــــ...
ســـــــــــادهــــــــــ میشکنمـــــــ با یکــــــ تلنگر کوچکـــــ ...
اینگونهــــــ نبودمــــــ ...
اینگونهــــــ شـــــــــــــــــدم
باز هم مثل همیشه که تنها میشوم…
دیوار اتاق پناهم میدهد…
بی پناه که باشی قدر دیوار را میدانی…